شعری زیبا با نام «استاد» از شاعر جوان افغانستان، سید محسن هاشمی
استاد
حکــمت تنزیه پاکان را کـه گفـت اســتاد گفـت
جنس ناب تاج شاهان را که گفت استاد گفت
گرمی و میــزان سرمـای فصـول چهــارگـان
راز باد هود و میزان را که گفت استاد گفت
بـــــس چه مبهم بود ســـاز گله بــان بی ســواد
سر نی، احساس چوپان را که گفت استاد گفت
سیـــر در آفــاق و انفس را ندانستم همی
معنی تقوا و عرفان را که گفت استاد گفت
تک جوابـی خواســـتم از سوره عمـــران آل
صد هزاران رمز قرآن را که گفت استاد گفت
این چنین توصیف دارد تنهی از استاد خویش
در نهایت سر پنهان را که گفت استــــاد گفت